افکار ترسناک «آدمخواران»
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۳۷۵۵۳
تولی علاوه بر داستاننویسی، کارتونیست و فیلمنامهنویس هم بود. او در طول سالهای حیاتش بیش از ۲۴ کتاب نوشت. «تصنیف برای یک پدر فراموش شده»، «کادر»، «مردم فرانسه»، «رنگین کمان برای رمبو»، «جملات طولانی»، «دختران شب»، «سیتا جاوا» و ... تعدادی از کتابهای این نویسنده است، با این حال همچنان شاهکار او که در بسیاری از کشورهای جهان با آن شناخته می شود «مغازه خودکشی» است؛ رمانی که نمونه درجه یک و کاملی از کمدی سیاه به حساب می آید و در سال ۲۰۱۲ از آن برای ساخت یک انیمیشن اقتباس شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آنچه دستمایه نگارش این مطلب شده، کتاب دیگر او یعنی «آدمخواران» است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد و از مهمترین آثار او به حساب میآید و شهرتش اگر بیشتر از «مغازه خودکشی» نباشد، کمتر هم نیست. اما آنچه که اهمیت دوچندانی به این کتاب میبخشد روایت داستانی واقعی است که روزگاری در پروس اتفاق افتاد و چنان هولناک و عجیب است که حتی تصور واقعی بودن آن هم در ذهن نمیگنجد، نظیر آنچه این روزها اطراف ما میگذرد و هیچ زمان به مخیله ما خطور نمیکرد که چنین وقایعی را ببینیم.
داستان «آدمخواران» در سالهای جنگ در دهکدهای در جنوب غربی فرانسه رخ داده و البته تولی هم برای نوشتن داستانش به گزارشهای پلیس و دادگاه اکتفا نکرد و به روستا رفت و آنقدر مردم را سوال پیچ کرد که تهدیدش کرده بودند اگر باز هم به آنجا بازگردد او قربانی جدید خواهد بود.
داستان «آدمخواران» در میانه جنگ فرانسه و همسایه شرقیاش پروس در سال ۱۸۷۰ روایت میشود؛ جنگی که با شکست مفتضحانه ناپلئون سوم و سقوط پاریس همراه بود. اما قصه از جایی آغاز میشود که یک اشرافزاده اهل وان که به دلیل خدماتشان به روستاییان محبوبیت دارد برای گشت و گذار عازم روستای اوتفای میشود. آنجا طی یک بحث اتفاقی، او را متهم میکنند که از پروسیها حمایت کرده؛ این بحث چنان بالا میگیرد که همه چیز را به هم میریزد و به چشم برهم زدنی همه اهل روستا علیه او شورش میکنند. اما جایی این رئالیسیم سیاه نفسگیر و حیرتانگیز میشود که او را به بدترین شکل ممکن شکنجه میکنند و عاقبت شومی را برایش رقم میزنند. کل داستان در یک روز میگذرد اما روایت آن به قدری جذاب و در عین حال هراسانگیز و تکاندهنده است که نیاز دارید هر از گاهی نفسی تازه کنید و با این فکر کنار بیایید که آیا واقعاً روزی در گوشهای از این جهان چنین اتفاقات هولناکی رخ داده است. در این میان البته نباید از قلم منحصربه فرد و توصیفات دقیق ژان تولی در تصویرکردن چنین صحنههایی به سادگی عبور کرد. در کنار آن نیز احسان کرمویسی با ترجمه روان و وفادارش به زبان اصلی نیز توانسته جذابیت و اعتبار متن را حفظ و لذت خواندن این داستان را برای مخاطبان فارسیزبانش دو چندان کند.
«آدمخواران» شروع لطیفی دارد و با این جمله آغاز میشود؛ «چه روز قشنگی»! و همین کافی است تا خبر از آرامش پیش از طوفان بدهد. سه شنبه ۱۶ اوت ۱۸۷۰ است، «آلن دومونی» مردی خوشقلب و ساده به تازگی معاون شهردار بوساک شده، اما قصد دارد برای جنگ با پروس به لورین برود. برای همین پیش از آن که عازم میدان نبرد شود به روستای اوتفای سری میزند تا دوستانش را ببیند و در جشنشان حاضر شود. آلن در مسیر غرق رویا بود و هرکه او را میدید کلاه از سر برمیداشت و به او سلامی میداد و گپی صمیمانه میزد. فصل دوم با این جمله تمام میشود «وقتی آلن وارد جشن شد صحیح و سالم بود».
حالا که آلن پستی در شهرداری گرفته، اهالی روستا از او میخواهند کارهایی برای بهبود وضعیتشان انجام دهد. از بخت بد آلن با پسرعمهاش کامی دومایار در جشن روبرو میشود. کامی فرد کله شقی بود که عاشق بحث و جدل بود. در ادامه، بحث جمعی از روستاییان به روند جنگ و احتمال عقبنشینی فرانسه و ... میکشد. همهمه میشود و بحث بالا میگیرد و آلن در موقعیتی ابزورد گیر میکند و روستاییان به اشتباه متهمش میکنند که تو گفتی «زندهباد پروس!». حالا این موقعیت پوچ و توهمی همچون سیلی خروشان کل روستا را دربرمیگیرد. حتی کسانی که اصلاً داخل ماجرا هم نبودند بدون آن که بدانند چرا، با جمع همسو میشوند و آلن را در موقعیتهای بغرنج و هولناکی که پی در پی هم میآید قرار میدهند و یک پایان تراژیک را رقم میزنند.
جان تولی با قدرتی مثالزدنی چنان توصیف پرکشش و تکاندهندهای از این جنایت را در کلماتش جاری میکند که تصویر هرلحظه آن پیش روی خواننده نقش میبندد و در خیالش فقط میخواهد برای آلن کاری کند و نجاتش دهد. گرچه پس از مدتی از این واقعه اسفناک، زندگی در آن روستا به روال عادی بازگشت اما هنوز هم سرنوشت آلن دومونی معمای عجیبی است، اینکه انسان تا چه حد میتواند تندخو و حتی گاهی بدون فکر و نابهنجار باشد.
نقدهایی که بر مراسم مهرجویی وارد است
بیش از یک قرن و نیم از ماجرای روستای اوتفای میگذرد اما جامعه بشری علیرغم اینکه زندگیش به مدد تکنولوژی و علم پیشرفتهای بیشماری کرده و آسایشی فراتر از صدسال و دویست سال اخیر دارد اما هنوز هم رگههایی قدرتمند از رفتارهای عجولانه، هیجانی و کمتر آمیخته با فکر در او دیده میشود. گرچه روایتی که در ادامه میآید مطلقاً قصد مقایسه با این کتاب را ندارد اما دست کم باعث میشود لختی به فکر فرو برویم و آن هم اتفاقی است که هفته گذشته و در مراسم تشییع زندهیاد داریوش مهرجویی و همسرش رخ داد و خود شاهد آن بودم. مراسمی که تمهیدات درخوری برای برپایی آن در نظر گرفته نشده بود و البته نقدهای فراوانی به برگزارکنندگانش وارد است. نمونه بارز آن مشکلات صدا بود که باعث شد صحبتهای سخنرانان در بخشهایی از مراسم واضح نباشد و همین مسئله بارها اعتراض حاضران را برانگیخت و با فریادهای گاه و بیگاهشان آمیخته میشد و نظم و آرامش فضا را برهم میزد؛ یا شعارهایی که احتمالاً برآمده از احساسات برخی حاضران بود اما احترام و سکوتی که مراسم نیاز داشت را از آن دریغ میکرد. بیانصافی است اگر حساب آنهایی که آمدند تا زندهیاد مهرجویی را با احترام و اندوه به خانه ابدی بدرقه کنند را در شمار کسانی بیاوریم که چنین نبودند.
اجاره نمیدهیم کسی مثل ما فکر نکند
شاید قابل تاملترین بخش مراسم به سخنرانی مرضیه برومند بازگردد. فیلمسازی که نقش مهمی در اعتلای سینمای کودک داشته و در طول سالهای فعالیتش کارهای مهمی انجام داده است. اینکه برومند آن روز چه گفت و چرا گفت محل بحث نیست. او پس از مراسم در صفحه شخصی خودش توضیحاتی هم داد و در واکنش به این اتفاقات، متنی را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد که در آن بخشی از واکنشها به اظهاراتش را «مغرضانه و جعلی» دانست. او گفت: «هنگام سخنرانی ناگهان به یاد فجایع غزه افتادم، میخواستم بگویم اگر رفتار مسئولان با هنرمندان و آثارشان جز این بود که متاسفانه هست، بدونشک آنها هم آنچه را که در دل داشتند به زبان میآوردند، حوادث غمبار غزه و آنچه را که سالهاست بر ملت بیپناه فلسطین میگذرد محکوم و در آثارشان ثبت میکردند، اما متاسفانه به اشتباه واژه جنگ را به کار بردم.»
تاسفآور آنجاست برخی از آنهایی که او را هو میکردند حتی نامش را هم نمیدانستند و کسانی که در فاصله کمی با من ایستاده بودند، از یکدیگر میپرسیدند او کیست و فقط میدانستند یک ربطی با «زی زیگولو» دارد! آنهایی که تعدادشان زیاد نبود اما شأن هنرمند فقید داریوش مهرجویی و همسرش را رعایت نکردند و بدرقه آنها را با رفتارهای هیجانی و اهانتآمیزشان آمیختند و پس از مراسم هم صفحات مجازی پر شد از توهین و بد و بیراه به مرضیه برومند و صحبتهایش؛ و اینطور است که گاهی عجولیم، گاهی فقط میخواهیم مخالف باشیم و فریاد بزنیم. گاهی حتی ترسناکتریم و اجازه نمیدهیم کسی مثل ما فکر نکند!
صبا کریمیمنبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: آدمخواران مرضیه محبوب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۳۷۵۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دروغگویی BBC برای خونشویی
محوریت جمهوری اسلامی ایران در سازماندهی اقدامات ضد صهیونیستی و برداشتن نقاب از چهره مزورانه و جنگ طلبانه آمریکا تا حدی معادلات را به ضرر آمریکا و رژیم غاصب اسرائیل رقم زده و کنترل را از اختیار آنها خارج ساخته است که آنها که بازنده میدان و دیپلماسی هستند به ابزارهای دیگری متوسل شدهاند تا مدیریت افکار عمومی را تحت اختیار خودشان درآورده و هچون دهههای گذشته به جنایت غیرانسانیشان بپردازند.
گزارشهای ارسال شده نشان میدهد در حال حاضر میلیونها انسان آزاده، فارغ از دین ونژاد علیه سیاستهای استعماری آمریکا و شرکای غربی آن صف آرایی کردهاند و با هیچ توپ و تشری هم حاضر به ترک میدان نیستند تا بانیان این شرایط غیرانسانی از سیاستهای استکباری خود عقبنشینی و با توقف جنگ، ارسال کمکهای انساندوستانه به مردم غزه را تسهیل کنند و غیرنظامیان حاضر در مدارس و مراکز آموزشی از بمبارانهای صهیونیستها در امان باشند.
سندی جعلی برای انحراف افکار عمومی
روایت عجیب و غریب بیبی سی جهانی در خصوص درگذشت نیکا شاکرمی ـ که تاکنون به عناوین مختلف دستمایه سیاسی کاری و جعل نویسی رسانههای معاند قرار گرفته است ـ جزو آخرین تکاپوهای امپراتوری دروغین رسانههایی است که مأموریت آنها هیچ سنخیتی با اطلاعرسانی ندارد و مکلف هستند با انواع شبههسازیها به جو روانی جامعه جهت داده و مخاطبان را وارد بنبست بدبینی و هراس از رویدادهای جاری در جامعه کنند. اختصاص تیتر نخست این رسانه در شرایط کنونی که اقصی نقاط دنیا روی حمایت از مردم غزه و محکومیت جنایات صهیونیستها مانور میدهند، نخستین فرضیه برای تشکیک در صحت این حادثه غمبار است که پیش از این به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار گرفته بود و مستندات ذکر شده از سوی نزدیکان و خانواده مرحومه گویای زوایای این مسأله است پس تردیدی وجود ندارد که نبش قبر این اتفاق ناگوار در مقطع کنونی بازی در زمین سوخته و انحراف افکار عمومی از جنبشی جهانی است که قادر به ریشه کنی رژیم صهیونیستی از پهنه گیتی است.
نکته حائز اهمیت دیگر در مورد دروغ بودن این خبر و این دست گزارشها این است که خودشان به این موضوع معترفند که سند ارائه شده در تدوین این مطلب حاوی چند تناقض است! بیبیسی گزارش خود را اینطور به پایان رسانده که «این اسناد میتواند ساختگی باشد. گاهی اوقات، به نظر میرسد اسناد رسمی ایران و سایر مطالبی که در اینترنت در گردش بوده، جعلی است. بیشتر اسناد تقلبی بهراحتی قابل تشخیص هستند؛ زیرا بهطور واضح با قالب رسمی [نامههای ایران]متفاوت است. بهعنوانمثال، فاصلهها و سربرگ اشتباه است یا غلط املایی و گرامری دارد. شاخص دیگر، ادبیات نامه است که با سبک ارگانهای رسمی ایران مطابقت ندارد.» همین پاراگراف نمایی شفاف از این است که رسانههای وابسته و معاند، ابزارهای محوری در دستان اصحاب قدرت برای برساخت و بازنمایی واقعیات هستند. امپراتوری رسانهای غرب که پیش از این با وارونه ساختن حقایق خطی فولادی بین واقعیت سرزمینهای اشغالی و اطلاعات مخاطبان کشیده بود حالا دیگر نمیتواند، سرپوشی بر واقعیات بگذارد پس با موجسازی روی اخباری که توان جریحهدار کردن احساسات جامعه را دارد به مهندسی فرآوردههای خبری میپردازد.
تکاپوی شکست خورده برای احیای آشوب
حوزه اقتصاد و رسانه، دو بازوی اصلی نظام سلطه هستند که در جهت توسعه و تعمیق سیاستها و راهبردهای قدرتهای سلطهگر در سراسر جهان به کار گرفته میشوند. رسانههای فارسی زبان وابسته به این قدرتها که این روزها بیش از سایر مواقع فعالیت دارند یکی از اجزای همین اعمال قدرت نظام سلطه هستند که در بزنگاههای آشوب و اغتشاش با تمام ظرفیت و توان خود به صورت شبانهروزی وارد میدان میشوند و با اتخاذ شیوههای غیراخلاقی جای ظالم و مظلوم را عوض کرده و به گسترش روایت مغشوش دامن میزنند. اگر نظیر اتفاقاتی که این روزها در دانشگاههای آمریکا یا سرزمینهای اشغالی رخ میدهد و با خشونت با کودکان، غیرنظامیان، دانشجویان و اساتید رفتار میکنند در جای دیگری نظیر ایران یا کشورهای مستقل دیگر رخ میداد همین رسانهها با ضریب دادن به آنها شرایط را برای ایجاد یک اغتشاش فراگیر جهت میدانند؛ اتفاقی که متأسفانه طی سالهای گذشته در کشورمان رخ داد و رسانههای فارسی زبان با کلکسیونی از اخبار دروغین با پرداختن به مواردی همچون موضوعات قومیتی، جنسیتی، مباحث دینی، امنیتی و... درصدد نقشآفرینی در یک پروژه ضدایرانی هستند تا آرامش و وحدت موجود در جامعه را با یک خبر غیرواقعی به چالش بکشند بهویژه که پس از رویداد ۷ اکتبر و عملیات مشروع وعده صادق که منجر به از هم گسیختگی توان دفاعی آمریکاییها و صهیونیستها در غرب آسیا شد و سیاست بازدارندگی آنها تا مرز نابودی رفت، لذا این منازعه از سوی بازندگان میدان با ابزار رسانه تداوم یافت تا انگیزهای برای احیای آشوبها در ایران و عدم توجه آنها به مسأله غزه باشد، اما این پروژه به قدری سخیف است که خود طراحانش نیز آن را باور نکردهاند چه برسد به مخاطبان.
افزایش ضریب نفوذ رسانهای برای سلطهجویی
گزارههای موجود نشان میدهدرسانههای بیگانه درپی اثبات یک موضوع کذب نیستند، بلکه آنها به دنبال تغییر نگرش و ارزشهای مخاطبان هستند تا در این راستا هر امری در جهت اصلاح را به ضد خود تبدیل کنند، در این مسیر از فناوریهای تکنولوژیک استفاده کنند تا اهداف مغرضانه و سیاستهای کلی خود را در رسانههای نوین جهانی مانند اینستاگرام، فیسبوک، تیکتاک و... گنجانده و موفق به ایجاد یک همگرایی بین رسانههای جهانی شوند و از این ضریب نفوذ بالا و تکنیکهای مدرن به دیده شدن گزارش و اخبار رسانههای معاند کمک کرده و قدرت بیشتری را به آنها تزریق کنند کما اینکه اشتراکگذاری این اخبار بهراحتی و با هزینه کمتری در رسانههای نوین انجام شده و در دسترس طیف گستردهای از مردم قرار میگیرد. واضح و مبرهن است که رخدادهایی که اکنون شاهد آن هستیم تصادفی و یکباره اتفاق نمیافتد و پشت آنها اتاق فکری هست تا براساس یک بستر و زیرساخت به چیدمان پروژه پرداخته و اجرای آن را به سایرین بسپارد؛ روندی که در گذشته نزدیک به ۲۰سال طول میکشید ولی اکنون بهدلیل سرعت در تغییرات و ضریب نفوذ رسانهای به کمترین زمان تقلیل یافته است. صهیونیسم که سلطه آشکار و پنهان بینالمللی را در سر میپروراند میکوشد با انواع و اقسام ابزارهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به اهداف از پیش تعیین شده و سازمان یافته خود دست یابد. تنها چیزی که برای صهیونیسم از اهمیت بالایی برخوردار است نائل آمدن به اهداف خود با هر ابزار و ترفندی است که از عنصر فراگیری برخوردار است و از آنجا که میداند بدون تغییر در باورهای فرهنگی، ملی و معنوی نمیتواند به تثبیت موجودیتش کمک و اهداف مد نظرش را اجرایی کند در تکاپو است با تغییر باورها و ارزشهای انسانی و همچنین تخریب اعتقادات مذهبی ملتها به این مهم دست یابد. فتنهای که خنثی شده و نیازمند تدبیر بیشتر است تا مورد سوءاستفاده فرصتطلبان قرار نگیرد. رجوع به افکارسنجی موسسات گوناگون از جمله کارنگی مبین این مطلب است که نسل جوان آمریکایی نگاه متفاوتی به حوزه سیاست خارجی داشته و معتقد است منابع آمریکا نباید صرف مدیریت رژیم صهیونیستی شود و مسائل مهمتری همچون آینده فلسطین به اولویت آنها تبدیل شده است تا با تحرکات خود باب تازهای در فعالیتهای ضد حقوق بشری کشورهای غربی باز کرده و با تدوین قوانین حقوقی مانع حمایت آمریکا از اسرائیل شوند. این واکنشها زنگ خطری برای رژیم صهیونیستی و لابی اسرائیلی قدرتمند فعال در ایالات متحده است و با راهبرد رسانهای میخواهد از ضریب این اخبار کاسته و اذهان را به سوی دیگری منحرف کند تا صهیونیستها همچون ۷۰ سال گذشته مشغول نسلکشی باشند بهویژه که رژیم صهیونیستی در داخل هم با بحران افکار عمومی مواجه است و علاوه بر اختلافات دامنهدار در اتاق جنگ صهیونیستها و کابینه نتانیاهو، شهرکنشینها هم بهدلیل هراس ناشی از شکست امنیتی و دفاعی اقدام به مهاجرت معکوس کردهاند و در خصوص وضعیت گروگانها منتقد سیاستها هستند شرایطی که به فروپاشی داخلی و خارجی صهیونیستها منجر شده است و آنها با جنگ روایتها میخواهند به اوضاع مسلط شده و فضایی برای خروج از این شوکهای پی در پی پیدا کنند. شرایط موجود نشان میدهد زوال رژیم صهیونیستی، امری ایدئولوژیک نبوده و امری محتوم است بهویژه که درحال حاضر رژیم غاصب صهیونیست موجب بیاعتباری اروپا و آمریکا شده است و حاکمان آن قادر به پاسخگویی به افکار عمومی خودرا نیستند و از همینرو تحولات جهانی نوین منجر به ناتوانی آمریکا در مدیریت این نظام شده پس مانند محتضری که دست و پامیزند برای نجات خود ازمنجلابی که نتانیاهو برایش ساخته دست به دامن هر محرکی برای نجات میشودودروغهای رسانهای یکی ازاین راهبردهاست که تاریخ مصرفش گذشته است.
نقش پنتاگون در آشوبهای ضدایرانی
نظامیان پنتاگون طبق گزارشهای رسیده از سوی عناصر داخلی و خارجی، براندازی نظام را امری غیر قابل امکان دیدند بنابراین پروژه جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی ایران را به سنتکام سپردند تا از ظرفیتهای خود برای پیچیدهتر شدن شرایط ایران و تشدید تنشهای داخلی بهره برداری کند. آنها نیز با فناوریهای هوش مصنوعی اقدام عملیاتی مرتبط با دختران جوان را در دستور کار خود قرار دادند و با تمام قوا و طراحی یک جنگ ترکیبی علیه ایران به مصاف کشورمان آمدند، اما پس از تحمیل برخی مشکلات ونابسامانیها موفق به اتمام عملیات خود نشده و بازهم بصیرت و بیداری مردم باعث شد عرصه را خالی کنند، اما بدون شک از پا نمینشینند و با تدوین گزارشهایی غیرموثق همچون گزارش روز اخیر بیبیسی، مترصد یک فرصت برای تکمیل توطئههای بداندیشانه خود هستند. بنا بر تحقیقات صورت گرفته میز ایران در وزارت امور خارجه و سازمان سیا نقش اتاق فکر و رسانهای علیه کشورمان را عهدهدار هستند، اما اولین بار پیش از اغتشاشات سال۱۴۰۱ اتاق فکررسانهای ضدایرانی در اقدامی نادر به پنتاگون منتقل شد و آنها با گزارشهای سازمان منافقین، گروههای تروریستی تجزیهطلب و گروهکهای رادیکال داخلی به اقدامات خود در ناکارآمد جلوه دادن حاکمیت وایجاد آشوب اقدام کرده ومتأسفانه دربرخی زمینهها موفق شدند برنامههایی که همچنان پابرجاست و درمقاطع مختلف بهروزرسانی شده و برای اجرا به رسانههای معاند خارجی و پیاده نظام آنها در داخل سپرده میشود.
منبع: جام جم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی